magic فصل 2 پارت 3
دیدم پتو رومه
یکم بیشتر چشمام رو باز کردم فهمیدم شبه و آدرین نیسته
سایه ای رو بالای سرم حس کردم
خودم رو سریع زدم به خواب
صدای آدرین اومد:خوب بخوابی کوچولوی غرغرو.بای
چی؟؟
یک بوسه رو پیشونیم زد
سریع بلندشدم که دیدم آدرین نیست
نمی تونستم داد بزنم وگرنه مسافرا منو میزدن ناکار می کردن.
آروم رو پنجه ی پام میرفتم تا ببینم آدرین کجاست
یک دفعه چشام رو آدرین ثابت موند که دستاش رو به سمت جلو برده بود
من:داره چیکار می کنه؟
یک دفعه یک دریچه ی سیاه باز کرد
وا این دیگه چیه؟
آدرین رفت توش و منم پشت سرش سریع رفتم داخل دریچه
بعد یک جایی فرود اومدم که بدنم به چهار قسمت مساوی تقسیم شد
من:آخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
صدای آدرین اومد:تو اینجا چکار می کنی؟؟؟؟
من:آی آی مادرررررررر...آی پام...آخ کمرم...واییییییی
آدرین رو زمین زانو زد(الی:خواستگاری؟/مرینت:ببند اون دهنت رو/)
آدرین:خیلی کله شقی
من:آی آخ
یعنی می خواستم جوابش رو بدم ولی نمی تونستم
پاچه ی شلوارم رو یکم بالا زد
آدرین:اوف ببین منو چقدر تو دردسر می اندازی
از جیب شلوارش یک چسب زخم بیرون اورد و زد به پام
من:آخ آخ....حالا آخ....اینجا آخ....کجاس؟
آدرین:حرف نباشه من دریچه باز می کنم بعد تو برو تو فرودگاه
من:اما...
آدرین:اوکی؟
من:نوچ
آدرین:با من می خوای در بیافتی
من:-__-ترفندات تاثیری نداره
آدرین:عه؟اینطوریاس؟
من:بلی همین طوریاست
یک دفعه زیر پام یک دریچه باز شد و منم افتادم توش و صدای آدرین رو شنیدم:بای بای
***
یک دفعه چشام باز شد
سریع از رو صندلی بلند شدم:آدرین!!
آلیا به سمتم اومد:مرینت رسیدیم
من:آدرین!!!!
آلیا:مری...
من:آدریننننننننن!
یک دفعه همه نگاشون روم زوم شد
من:آدرین کجاس؟
نینو:آدرین؟
لوکا:آدرین کیه؟
آلیا:مرینت حالت خوبه؟
من:نه نه نه!آدر...
بغض کردم
من:بگین آدرین کجاست؟خواهش می کنم.
نینو:مرینت بخدا نمی فهمم چی میگی
یک نگاه به لوکا انداختم:لوکا ازت تمنا می کنم
لوکا:آدرین کیه؟؟؟
آلیا:مری الکی داد نزن بیا بریم
از هواپیما رفتیم بیرون
آلیا:کجا میریم؟
نینو:قراره همین نزدیکی ها بریم.ولی آدرسش رو ندار....
دستش رو از جیبش بیرون اورد و یک کاغذ رو گرفت تو دستش
نینو:این چیه دیگه؟من همیشه آشغالام رو میریزم دور
بازش کرد و گفت:بچه ها آدرس تو این کاغذ نوشته شده
بعد از چند دقیقه رو کرد به من:مرینت...آدرین کیه؟
اخم کردم:خودتون رو نزنین به اون راه
آلیا:مگه چی شده؟
نینو:بالای کاغذ نوشته این آخرین کمکی هست که از دستم برمیاد.آدرین.
مثل برق گرفته ها شدم
سریع برگه رو قاپیدم
من:پسر الاغ یعنی چی؟
نینو:آدرین کیه؟
من:آدرین آگرست رو می شناسی؟
نینو:آره همون مدل معرو....صبر کن...
من:آره همونه.
نینو:ولی...من اصلا نمی شناسمش
لوکا:مرینت ما فعلا وقت واسه ی این چیزا رو نداریم باید بریم و یکم بیشتر راجب هیولاها تحقیق کنیم
یعنی چی؟اینا از قضیه ی هیولا ها خبر دارن.از قدرتامون.از همه چیز.ولی آدرین چی؟؟