magic پارت 16
آلیا رفت تا لباساش رو بپوشه
منم رفتم دستشویی یک دستی به سر و صورتم بکشم.
از دست شویی که بیرون اومدم به سمت کمد لباسی رفتم و همون تیپ دیروز رو زدم به همراه رژلب البته اینبار پررنگ تر.
رفتم پیش آدرین اینا.بدون در زدن رفتم تو که دیدم آدرین داره....داره....خواب هفت پادشاهو می بینه(😡😡/خو می خواستی چی بگم؟)نینو هم نبود.کجا بود؟رفتم کنار آدرین.وای چه مظلوم خوابیده اما وقتی بیدار میشه یک کینگ اخمویه بدجنس میشه
دستمو بردم به سمت صورتش.صورتش رو داشتم نوازش می کردم.چه پوست نرمی داره ها.همینطور که داشتم صورتشو نوازش می کردم ادای وقتی که کینگ اخمو میشه رو هم در میاوردم.یهو صدای آلیا توی راهرو پیچید:ماری؟ماری؟کجایی تو؟
سریع دستمو کشیدم کنار که مچم توسط آدرین کشیده شد:کجا؟
بیداررررررر بوددددددددد؟؟؟
آدرین:بیشتر نوازش می کردی دیگه.حالا صدایه دوستت اومده میری؟
من:تو خیلی.....اوففف.بیداررررررر بودییییییی؟
آدرین:داری می بینی دیگه چرا الکی جیغ میزنی.
من:حالا تو هم فکر بد نکن که برات سوءتفاهم بشه.من فقط...فقط.......امممم......خب پوستت واقعا نرم بود برای همین نوازشش کردم...منحرفی نباش.باشههههههه
آدرین:باشه بابا فهمیدم قصد بدی نداشتی فقط اون هنجره اتو ببند.
فوتتتتت.
من:پاشو
آدرین:کجا؟
من:خونه ی آقا شجاع.خب بریم بیرون دیگه
آدرین:الان؟
من:آدرین یا بلند میشی یا هنجره امو باز می کنم.
آدرین سریع بلند شد:یک دقیقه مهلت بده الان میرم.صبر کن
و مچمو ول کردو رفت تا آماده بشه.
منم رفتم بیرون از اتاق تا با صحنه ی لباس پوشیدنش روبرو نشم.
****
الان داریم میریم تو ماشین آدرین.
من جلو نشستم و نینو و آلیا پشت.آدرین ماشینو که روشن کرد ضبط هم به صدا در اومد:
آیییییییییییییی هاییییی اهیییییییییی....ساقییییییی کجاییییییییی ای یار مرحم آی کجاااااااااااااییییییییی
دستمو به سمت ضبط بردم و خاموشش کردم
آدرین:برا چی خاموشش کردی؟
من:آخه اینم آهنگیه؟اصلاً آهنگایه شجریانو چه به تو؟
آدرین:مگه چی میشه؟دوست دارم گوش بدم.
من:برو بابا اینطوری تو راه ما افسردگی می گیریم که.
بعد گوشیمو در اوردم و یک آهنگ شادو شیدا گذاشتم.
گوشی رو گذاشتم رو داشبرد ماشین.داشتیم به آهنگه گوش می دادیم که آدرین خاموشش کرد
من:برا چی خاموشش کردی؟
آدرین:آخه اینم آهنگیه؟آهنگایه مایکل جکسونو چه به تو؟
من:وا!از دین خودمه چه به تو نداره.
آدرین:خیلی خب پاشو رسیدیم.
تازه یادم اومد اون وسط حضور دو نفرو حس نکردیم.
منو آدرین به پشت صندلی نگاه کردیم که دیدیم یک چش غره به هردومون رفتن.تو دلم داشتم فاتحه ی خودمو می خوندم
از ماشین پیاده شدیم و رفتیم تو پارک.(تو پارکی که برج ایفل هم توش بود)
داشتم راه میرفتم که پام رفت رو یک چیزیو می خواستم بخورم زمین و.......چیه فکر کردین الان فرشته ی نجات بر اسب سفیدم میادو دستاشو دور کمرم حلقه می کنه و اینا؟باس بگم کور خوندین.
محکم از پشت افتادم زمین.به روبروم نگاه کردم دیدم پوست موزه.خدا خیر نده به اون کسی که پوست موز انداخته.
بلند شدم و....دوباره افتادم(😒😒😒لابد می خوای نصف داستانو همینطوری ادامه بدی/بزار بگم خو)دوباره بلند شدم و می خواستم بیافتم که یک نفر از پشت گرفتتم.آلیا خانم بید.
آلیا:فقط با پشت خوردی رو زمین دیگه چرا ادا بازی در میاری.حالا زخم شمشیر بود یه چیزی.از مورچه یاد بگیر همیشه می خوره زمین بلند میشه.
من:منو با مورچه داری مقایسه می کنی؟
آلیا:بیچاره مورچه رو دارم با تو مقایسه می کنم.
می خواستم همون پوست موزو بکنم تو حلقش.
مورچه یک بار بخوره زمین میمیره چی میگی تو؟(همون چیزی که تو میگی)خفهههههه
درست بلند شدم که خودمو نشون بدم
من:هیچیم نیست بریم.
و رفتیم تو فضایه اصلیه پارک.منو آلیا الان خر ذوق شدیم.
یک عالمه وسیله یه بازی بود.
من:آلیا....
آلیا:بیا بریم ترن هوایی
من:بیا بریممممممممم
و دست همدیگه رو گرفتیم تا بریم که آدرین و نینو جلومونو گرفتن.دوباره.
آدرین:خطرناکه
نینو:خیلی خیلی خیلی خطرناکه.
من:من خودم تو رالی نفر اول میشم چی میگین شما؟
آلیا:منم دوم میشم چی می گین؟
نینو و آدرین به هم نگاه کردن بعد یک لبخند خبیث زدن.
نینو:باشه برین
آدرین:ما هم میایم اما اگه ترسیدین باید بپرین تو بغل ما.
اینا دارن به ما میگن؟
رفتیم بلیط گرفتیم و تو صف وایسادیم
****
الان سوار ترن هستیم.
می خواد ترن حرکت کنه.
رفت بالا بالا بالا بالا و......با سرعت اومد پایین.
منو آلیا:یوهوووووووووووو چه حالی میدههههه
حالا نینو و آدرین کی جیغ بزن کی نزن.
اونا پریدن تو بغل ما.
خخخ.ترسو ها.اونوقت به ما میگن.
آدرین منو بغل کرده بود و نینو آلیا رو.
ترن هوایی که وایساد و همه پیاده شدن آدرین و نینو رفتن دست شویی مردا.حالشون بدشده بود اینقدر چرخیدن.خخخ
آلیا:چقدر ترسو هستن
من:کاملاً موافقم.
آلیا:خب خب بیا بریم اون یکی وسیله
من:بریمممم
****
الان یک وسیله یه دیگه مونده که اونم تونل وحشته
ازش می ترسم ولی خب چاره ای هم ندارم.قبل از اینکه بریم دو سه بار رفتم دست شویی(تو از اون ترن هوایی نترسیدی اونوقت از تونل وحشت می ترسی؟/تونل وحشت اینجا مثل ایران که نیست.اگه بری توش انگاری همه چیزو واقعی می بینی/برو باو/من اینطوریم)
آدرین و نینو هم اومدن.
فکر کنم اونا سکته کنن و دوباره بپرن تو بغل ما.
هر چهارتامون یک نفس عمیق کشیدیم.
من:بریم
و رفتیم داخل.حالا اینبار منو آلیا جیغ میزدیم و می پریدیم بغل اونا.بلاخره که اومدیم بیرون فهمیدیم هنجره امون ترکیده.
رفتیم دگرو یکی از نیمکتا نشستیم که آدرین و نینو رفتن یک جایی.
وقتی برگشتن آب میوه تو دستشون بود.آب میوه ها رو دادن دستمون و وقتی خوردیمشون هنجره امون به حالت اول برگشت.
آدرین:ما باید یک چیزی بهتون بگیم
نینو:آره....میگم.......