magic پارت 17

Limoo · 10:00 1399/08/05

نینو:آره....میگم....می خواین بریم...

من:بریم؟

نینو:بریم....بریم....

آدرین:چرا زبونت نمی چرخه د حرف بزن

نینو:داداش خودت حرف بزن راست میگی

آدرین:خب دخترا این اصلا چیز مهمی نیست ولی می خواستیم بگیم که می خواین بریم میامی؟

منو آلیا اول شوکه شدیم.بریم میامی؟اینا که نمی ذارن ما از در خونه رد شیم بعد میگن بیاین بریم میامی؟

من:میا....می؟

آدرین:تصمیم با شماستا.البته با اینکه نباید از خونه بریم بیرون اما خب....

من:😐😐😐😑😑😑😑همین الان بگین چه نقشه های شومی کشیدین.

آدرین:چی؟

آلیا:تو ذهن منحرفتون چی می گذره؟

بعد دو دقیقه فهمیدن چی میگیم.

آدرین:اصلاًااااااااااااااا اونطوری که فکر می کنی نیست.گفتیم که تصمیم با شماست.

منو آلیا نگاهی به هم کردیم.هممم بریم میامی؟خب به عاقبتش بیا فکر کنیم

1.اگه نریم میامی باید تو خونه ی بیمارستانیشون بمونم و هی غمبرک بزنم

2.اگه بریم میامی.....می تونیم بریم تو پاساژا و کنار ساحل و....

منو آلیا یک لبخند شیطانی زدیم انگار ذهن همو می خوندیم.

من:میایم اونجا ولی میشه یک خواهشی بکنیم؟

آلیا:میشه.....بعد از میامی ما رو یک جای دیگه هم ببرین؟

آدرین:کجا؟

نینو:چی تو ذهن مخوفتون می گذره؟

لبامو عین شتر غنچه کردم و گفتم:خواهششششش

آدرین:اوف باشه حالا بگین کجا

ایول نقشمون گرفت.قدم اول خر کردنشون.

آلیا:میشه ما رو ببرین به...

آدرین:هرجایی هم بگین نمی بریمتون

اه خر نشدن باید از اول شروع کنم.خب می خواستیم بهشون بگیم که ما رو ببرن شهر بازی و پارک و جنگل و کوه و دشت و صحرا و بیابون و...(همشو گفتی/کوفت و زهرمار/چرا؟/چون می پری وسط داستان/😒)

حالا اینبار چون من نمی تونستم تنهایی عشوه بیام،آلیا و من هردومون عشوه رو اومدیم:خوهششش موکونیممممم

چشامون هم گربه ی چکمه پوش کردیم شاید بهتر اثر کرد.

آدرین و نینو:باشههههه

من:خب باید ما رو ببرین پارک و شهربازی و....آهان کلوپ میامی هم باید ما رو ببرین.پاساژاش هم که اول از همشون باید بریم.بعد ما رو ببرین اینجاها🏕🗻🏖🏜🏝⛱🏞🏔🌅

نینو رو کرد به آدرینو گفت:داداش من منصرف شدم.

آدرین:زورت میاد دوست دخترتو ببری بگردونی؟

نینو و آلیا سرخ شدن.اوخی خجالت چرا می کشین؟

من:آدری خ....

بیا دوباره نزدیک بود بهش بگم خره.

آدرین:چی؟

اوه اوه اگه سوتی بدم دیگه ما رو نمی برن که.

من:آدری....خوشگله راست میگه دیگه.آقا نینو چرا زورت میاد آخه

آدرین تعجب کرده بود بهش گفتم خوشگله و نینو و آلیا هم تو شوک بودن.ای خدا اگه شد یک بار من گند نزنم.

بعد آلیا و نینو زدن زیر خنده.

آلیا تو گوشم آروم گفت:دختر خیلی باحالی.خوب جمعش کردی ها.می دونم می خواستی بگی خره دیگه.

این از کجا می دونست؟

نینو هم سرشو تکون داد که یعنی اون هم می دونه.

به آدرین نگا کردم که داشت به آلیا و نینو نگا می کرد

آدرین:چه چیزی خنده دار بود؟

آدرین که این حرفو زد منم زدم زیر خنده.

آدرین حالا به من نگاه می کرد

من:وای خدا این سوتی ها رو از ما نگیر.

****

رفتیم سوار ماشین آدرین شدم.رو صندلیه کنار آدرین نشستم و آلیا و نینو پشت نشستن.

ماشین که روشن شد ضبط هم روشن شد ولی قبل از اینکه آهنگی بیاد فلشمو کردم داخلش تا آهنگایه جنیفر و شکیرا و ریحانا و مایکل جکسون و ......بیاد.تو راه بودیم که یک ماشین دقیقا روبرومون تصادف کرد و ترکید.آدرین ماشینشو یکم اونورتر پارک کرد.

یهو یک تیکه از ماشین اومد به سمتمون که...