magic پارت 18

Limoo Limoo Limoo · 1399/08/05 10:01 · خواندن 4 دقیقه

یهو یک تیکه از ماشین اومد به سمتمون که یک پروانه روی ماشین نشست خیلی خوشمل بود.....آقا چرا دارم به این پروانه هه نگاه می کنم الان خرد و خاکشیر میشیم.بی اختیار رفتم تو بغل آدرین که کنارم بود و به روبروم خیره شدم و منتظر موندم تا هر لحظه بمیریم.پروانه ی آبی رنگ روی ماشین توجهم رو جلب کرد.

اون تیکه ماشینی که به سمتمون پرت شد نزدیک شیشه ی جلویه ماشین شد که پروانه هه یک برقی زد و همراه با تیکه ی ماشین ناپدید شد(آق اعتراض نکنید که بد بود بصبرید)

هنوز تو بغل آدرین ماتم برده بود که با تک سرفه یه آدرین به خودم اومدم و از بغلش بیرون اومدم

به روبروم خیره شدم که دیگه هیچ اثری از تیکه یه آتیش گرفته یه ماشین نبود

اون پروانه بود؟اون نجاتمون داد؟نکنه فرشته بود؟شایدم خدا بود؟اصلاً هرچی بود.خیلی خیلی خیلی خدارو شکر که نرفتیم اون دنیا

به ادرین نگاه کردم که اونم همزمان به من نگاه کرد.

من و اون باهم:تو هم اون چیزی رو که من دیدم دیدی یا من خیالاتی شدم؟

بیا حالا یاد گرفته با من هماهنگ حرف بزنه

من و اون:هوی حرف منو تکرار نکن

دوباره می خواستیم با هم یک چیزی بگیم که دستمو گذاشتم رو دهنشو گفتم:شات آپ پلیز

آدرین اخم کردو دستمو کنار زد:بی ادب

من:از تو بی ادب تر؟؟

آدرین:ای دختره یه حاضرجواب

من:مرسی مسیو

آدرین:درد و مسیو......

نینو:آقا دقیقاً یکی بگه چی شده؟؟چه اتفاقی افتاد؟بعد شما دارین بگو مگو می کنین؟

من:راست میگه دیگه.آدرین چرا داری بگومگو می کنی

آدرین:ببخشید من فک کردم تو داری با من بگو مگو می کنی.

من:پس طرز فکرتو ویرایش بده

آدرین:ای خداااااااا(خدا:چی؟/😐هیچی من که چیزی نگفتم)

خب حالا باید این قضیه رو حل کنیم که چرا اینطوری شد(آ بارک ال... خب خانم به ظاهر انیشتین به خوب چیزی اشاره کردی/😡😡میام بخدا/عاغا شوخی کردم برو ادامه عزیزم گلم سنبلم*وجی در دلش*)

آدرین:خب این پروانه ای که رو ماشین بود دقیقاً کجا پر زد؟(تو فهمیدی به منم بگو/این بیل من کو/بسم ال... چرا همه اینطوری شدن)

نینو:ناپدید شد؟(پ ن پ ...../من دیگه میاما شوخی هم نمی کنم/تو هم؟/😡😡/*آب دهانش را قورت می دهد*)

آلیا:خب بیاین مرور کنیم:تو ماشین بودیم که آدرین زد کنار یک ماشین تصادف کرده اما دورتر از اون.ماشین ترکید و یک تیکه یه آتشیش به سمت ما اومد و بعد یک پروانه یه آبی رنگ رو شیشه نشست و همراه با اون تیکه ناپدید شد و ما نجات پیدا کردیم.

من:خب حالا سوالمون اینه که کجا رفت؟

یهو جیغ نینو بلند شد

من:چی شده؟

نینو:این.....این......

به جایی که نگاه می کرد نگاه کردیم که دیدیم خاک رو از ردگو زمین بلند کرده البته بیرون از ماشین

من:تو.......چه.....کار.......ک..ردی....؟؟

آلیا:نینو تو.....قدرت داری؟؟

آدرین:این دیگه چیه؟

بعد خاک رو سرجاش گذاشت وگرنه ماشینا با لینک مستقیم میرفتن تو چاله

یهو جیغ آدرین بلند شد رومو کردم بهش و گفتم:تو دیگه چته؟

آدرین:این.......

و دستشو اورد جلو و یهو یک آتیش درست شد

جانممممممم؟

آلیا:واتتتتتتتت؟(چند کیلو وا...../به جان موبایلم میام میزنم تو دهنت دو دور دور دنیا بچرخی/مادر.این یکی دیگه اعصاب نداره)

من که الان چشام اندازه ی لاستیک های بوگاتی شده بود گفتم:تو هم؟؟